
مزیت رقابتی عبارت است از میزان فزونی جذابیت پیشنهادات سازمان در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان. مزیت رقابتی، تمایز در ویژگیها یا ابعاد هر سازمانی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر از رقبا به مشتریان میکند. مزیت رقابتی بهعنوان عملکرد متمایز سازمانی درنظر گرفته میشود و نشان میدهد که یک سازمان در مقایسه با سایر رقبا در صنعت مشابه عملکرد بهتری دارد (اوبیدات[1] و همکاران، 2021). علیرغم این واقعیت که از نظر مفهومی شناسایی یک تعریف قراردادی مستحکم برای مزیت رقابتی بسیار دشوار است، سیگالاس و همکاران (2015)، اخیراً یک تعریف قراردادی ارائه کردهاند که تمامی مشخصات نهفته مفهوم مزیت رقابتی را شامل میشود و آن را کاملاً از منابع و عملکرد برتر جدا میسازد (سیگالاس[2] و همکاران، 2015). مفهوم مزیت رقابتی، ارتباط مستقیم باارزشهای موردنظر مشتری دارد بهنحویکه در یک طیف مقایسهای هر چهقدر ارزشهای عرضهشده یک سازمان به ارزشهای موردنظر مشتری نزدیکتر یا با آن منطبقتر باشد میتوان گفت که سازمان، نسبت به رقبای خود در یک یا چند معیار رقابتی دارای برتری و مزیت است (کیاکجوری و همکاران، 1399). مجموعهای از توانمندیهای منحصربهفرد یک نهاد اقتصادی است که امکان ورود و نفوذ به بازارهای مدنظر بر رقیبان را برای سازمانها فراهم مینماید؛ یعنی مقدار افزایش جذابیتهای توصیههای بنگاه در مقایسه با رقیبان، از بعد مشتریان است. به عبارتی، مزیت رقابتی عامل یا ترکیبی از عواملی است که در یک محیط رقابتی سازمان را بسیار موفقتر از سایر سازمانها مینماید و رقبا نمیتوانند بهراحتی از آن تقلید کنند؛ بنابراین برای دستیابی به مزیت رقابتی، یک سازمان هم باید به موقعیت خارجی خود توجه کند و هم توانمندیهای داخلی را موردتوجه قرار دهد (مزارعی و ثابت، 1399).
کلید اصلی کسب مزیت رقابتی، توانایی در توسعه محصولات منحصربهفرد و انعطافپذیری در اتخاذ فناوری جدید است. سازمانهایی که بهدنبال مزیت رقابتی و سهم بازار هستند باتوجه به سطح اهمیتی که به نوآوری میدهند در کسب این عوامل مهم به همان میزان اهمیت موفق خواهند بود. مزیتهای رقابتی یک سازمان توسعهدهنده منابع و مهارتهای ارزشمند سازمانی بهمنظور ایجاد مزیتهای موقعیتی بوده و منجر به افزایش درآمدها از طریق بهبود سهم بازار و افزایش بهرهوری سازمانی میگردد. تحلیل منبع محور مزیتهای رقابتی ناشی از دو تعمیم تجربی پایهای میباشد؛ نخست اینکه، تفاوتی سیستماتیک در میان سازمانها در زمینه قدرت کنترل ایشان بر روی منابع لازم برای پیادهسازی استراتژیها وجود دارد. دوم، این تفاوتها نسبتاً پایدار میباشند. ساختار اصلی دیدگاه منبع محور هنگامی ظاهر میگردد که این تصمیمات با یک سری فرضیات اساسی ناشی از علم اقتصاد ترکیب گردند. این فرضیات شامل 1- تفاوتها در سطح دسترسی سازمانها به منابع راهبردی که منجر به ایجاد تفاوت در عملکرد ایشان میگردد و 2- تلاش سازمانها بهمنظور بهبود عملکرد اقتصادی. رویکرد منبع محور، بعد درونسازمانی را با منابع درونی سازمان بهمنظور ارتقاء عملکرد یکپارچه میسازد (کنعان[3] و همکاران، 2020).
[1] . Obeidat
[2] . Sigalas
[3] . Kanaan