مبانی نظری بهبود فرآیندهای کاری

در زبان یونانی، یکی از معانی فرآیند عبارت است از حرکت و پیش­روی. فرایندها مجموعه­ای از فعالیت­ها و رفتارهایی هستند که به­وسیله منابع انسانی و ماشین­آلات و به­منظور دست­یابی به یک یا چند هدف ایجاد شده­اند (رحمان­زاده هروی، 1396). فرایند عبارت است از مجموعه­ای از فعالیت­های به­هم پیوسته و یکپارچه که مجموع یک هدف یا مأموریت مشخص را محقق می­کند. بهبود فرایند کاری از زمان آغاز فرایندهای کسب­وکار وجود داشته است. بهبود فرایند کاری اغلب توسط مدیران و صاحبان مشاغل به­طور آگاهانه یا ناآگاهانه دنبال می­شود. اگرچه اصطلاح بهبود فرایند کاری در اصل توسط جیمز هرینگتون در سال 1991 مطرح شد، تعاریف بسیار کمی در این زمینه بیان شده است (یوسفی[1] و همکاران، 2019). حداقل چهار دلیل اصلی برای افزایش و توسعه تعاریف و مطالب مربوط به مسئله بهبود فرایند کاری وجود  دارد. ابتدا، هیچ چیزی مانند بهبود فرایند کاری شناخته شده نیست. فرایندها توسط انسان­ها طراحی می­شوند و هیچ انسانی برتر نمی­باشد. دوم، سازمان­ها تمایل دارند در طول زمان رشد کنند (هینکلمن[2]، 2016). وضعیت موجود نشان می­دهد که سازمان­ها به سمت عقب حرکت می­کنند و اگر هیچ پیشرفتی نداشته باشند فرایندهایشان با شکست مواجه خواهد شد. سوم، جهان اطراف سازمان­ها تغییر می­کند. رقبای جدید وارد بازار شده و همان محصول یا خدمات مشابه را با قیمت کمتر، کیفیت بالاتر و مقدار بیشتر تولید و عرضه می­کنند. چهارم، با صرف­نظر از چگونگی تأثیر اقتصاد، سازمان­ها اغلب به­دنبال بهبود فرایند کاری خود هستند (باتولیس و وسکی[3]، 2017). برای فرایند شش ویژگی وجود دارد:

  • فرایند بی­پایان است؛
  • هیچ فرایند لغزش­ناپذیری وجود ندارد؛
  • فرایند همان­گونه که مستلزم حل مسائل است متضمن یافتن آن­ها نیز می­باشد؛
  • فرایند طراحی به ناگزیر مستلزم داوری ارزشی و ذهنی می­باشد؛
  • فرایند طراحی فعالیتی تجویزی است؛
  • طراحان در بستری از نیاز به عمل کار می­کنند (پورکیانی و نیکوبخت، 1392).

روش­های مرتبط با فرایندهای سازمان را می­توان به سه گروه عمده تقسیم­ نمود. اگر فرایندها از قوام لازم برخوردار باشند و هدف، ارتقای عملکرد فرایند باشد، از روش­های بهبود مستمر فرایند استفاده می­گردد. اگر فرایند موردبررسی بسیار پیچیده و بزرگ باشد و مستلزم بازنگری جامع در تمامی ابعاد باشد، از مهندسی مجدد فرایند بهره گرفته می­شود. نقطه متمایزکننده این رویکردها دو واژه «بهبود» و «مهندسی مجدد» است. بهبود بر روش­های حل مسئله تأکید دارد و روشی تاکتیکی می­باشد درحالی­که مهندسی مجدد بر تغییر مفهومی و پایه­ای نحوه کار یک فرایند متمرکز بوده و رویکردی استراتژیک است. عمده پروژه­های تغییر­دهنده فرایندها میان این دو حد قرار گرفته­اند (احمدوند و پوینده، 1398).

 


[1] . Yousfi

[2] . Hinkelmann

[3] . Batoulis & Wesk