
عملکرد عبارت است از حاصل فعالیتهای یک فرد ازلحاظ اجرای وظایف محوله در مدتزمان معین. عملکرد نتایج قابلاندازهگیری، تصمیمات و اقدامات سازمانی است که نشاندهنده میزان موفقیت و دستاوردهای کسبشده است. هزینهها بخش محوری از عملکرد محسوب میشوند، درعینحال عملکرد تقریباً هر هدف رقابتی و تعالی غیرمادی نظیر قابلیت اطمینان، انعطافپذیری، کیفیت و سرعت را نیز در برمیگیرد (کانکایا و سزن[1]، 2018). عملکرد شرکتها با استفاده از معیارهای متعددی موردسنجش قرار میگیرد. صحت سنجشهای بهعملآمده و قابلیت اتکای آنها با توجه به تأثیر بااهمیت تصمیمهای اتخاذشده در سطح خرد و کلان بر اهمیت انجام تحقیقات تأکید دارد. این معیارهای سنجش عملکرد برخی مالی و برخی غیرمالی هستند. تحقیقات انجامشده در سایر کشورها نشان میدهد که معیارهای مالی، معیارهای کمی مبتنی بر صورتهای مالی برای سنجش عملکرد کافی نیستند و مدیران تمایل به نسبت کمتری برای استفاده از آنها دارند (آزولای[2] و همکاران، 2020).
بهبود عملکرد کاری از زمان آغاز عملکردهای کسبوکار وجود داشته است. بهبود عملکرد کاری اغلب توسط مدیران و صاحبان مشاغل بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه دنبال میشود. اگرچه اصطلاح بهبود عملکرد کاری در اصل توسط جیمز هرینگتون در سال 1991 مطرح شد، تعاریف بسیار کمی در این زمینه بیان شده است (یوسفی[3] و همکاران، 2019). بهبود عملکرد کاری بر شناسایی و تجزیه و تحلیل و بهبود عملکردها متمرکز است. تلاشهای مدرن برای بهبود عملکرد ریشه در سنتهای عملکرد تجاری، پیادهسازی سیستمهای اطلاعاتی شرکت و جنبش کیفیت دارد. در هر یک از این موارد، هدف از بهبود عملکرد بهطور کلی حمایت از اهداف مربوط به کارایی، کنترل، یکپارچهسازی و استانداردسازی است. بهعنوان مثال، اهداف مشترک عملکرد کسبوکار شامل افزایش بهرهوری و زمان چرخه است. اهداف مرتبط با پیادهسازی سیستم اطلاعات شرکت، دربرگیرنده یکپارچه و استانداردسازی است (عقلان و الفندی[4]، 2018). اکثر تلاشهای مدیریت کیفیت شامل گروههایی است که عملکردهای موجود را ساده میکنند. در هر از این مثالها یک منطق بهینهسازی وجود دارد که بر بهبود کارایی عملکردهای موجود متمرکز میباشد. تلاشهای بهبود عملکرد را میتوان بهعنوان روشهای مبتنی بر ابتکار عمل توصیف کرد. بهبود عملکرد کاری شامل سه مرحله گسترده است: 1). درک روند موجود؛ 2). طراحی بهبود عملکرد؛ 3). اجرا و پیادهسازی بهبود. دیدگاهی که در مورد تأثیر بهبود عملکردهای کسبوکار وجود دارد کاملاً منطقی بوده و ریشه در یک سنت نظریه سازمانی دارد (برنت و لی[5]، 2014). عملکردگرایی الگویی است که بهطور گستردهای در طراحی سازمانی پذیرفته شده و اثبات شده که منبعی از عملکرد قوی شرکتهاست (کولباچر و ریجرز[6]، 2013). بنابراین بهبود عملکرد فعالیت اساسی و مهم چرخه حیات مدیریت عملکرد کسبوکار محسوب میشود. افزایش تعداد نشریات علمی و اولویت بالای برنامههای بهبود عملکرد، نشاندهنده توجهی است که محققان و پژوهشگران به بهبود عملکرد دارند. با این وجود، علیرغم یک سنت طولانی و دانش کسترده در این زمینه، رویکردهای بهبود عملکرد هنوز هم تقاضای زیادی دارد (ون درآلست[7]، 2013).
[1] . Cankaya & Sezen
[2] . Azoulay
[3] . Yousfi
[4] . Aqlan & Al-Fandi
[5] . Berente & Lee
[6] . Kohlbacher & Reijers
[7] . Van der Aals