مبانی نظری ریسک سیاسی

از نظر لغوی کلمه ریسک در دیکشنری لانگمن این چنین تعریف شده است: ریسک عبارت است از احتمال وقوع چیزی بد یا نامطلوب و یا احتمال وقوع خطر می باشد. ریسک یا خطر به صورت احتمال محقق نشدن پیش بینی های آینده تعریف می شود. به عبارت دیگر بنا به تعریف مارک و گالای (2000) ریسک به معنی امکان وقوع یک خسارت و زیان اعم از مالی و غیر مالی در نتیجه انجام یک فعالیت است. در واقع، طبق این تعریف، هر عاملی که موجب محقق نشدن پیش بینی های آینده گردد تحت عنوان عامل ریسک درنظر گرفته می شود. احتمال محقق نشدن پیش بینی مالی، ریسک مالی را افزایش می دهد و هر عاملی که باعث ایجاد این عدم قاطعیت در پیش بینی ها شود در واقع عامل ریسک مالی است (شایان آرانی، 1380).

از کلمه ریسک بر حسب موارد استفاده اش در زمینه های مختلف تعبیرات متفاوتی به عمل آمده است و مولفین تعاریف متعددی ازآن ر ا بدست داده اند.در بدو امر چنین به نظر می رسد که لغت "ریسک"مفهوم روشنی به ذهن متبادر می کند. زمانی که گفته می شود که در یک عمل و یا وضعیت خاص ریسک وجود دارد، شنونده در می یابد که عدم اطمینانی  که در رابطه با نتایج حاصل از آن عمل وجود داشته و این امکان می رود که حداقل یکی از نتایج محتمل نامطلوب باشد. به عبارت دیگر گوینده با استعمال این لغت به طور ضمنی اشاره بر نامعلوم بودن و غیر قابل پیش بینی بودن نتایج آتی دارد.به همین علت نیز زمانی که از توانایی بیشتری در پیش بینی آینده برخوردار هستیم، با ریسک کمتری مواجه می باشیم و یا بالعکس با کاسته شدن توانایی ما در پیش بینی آینده، ریسک برای ما بیشتر می شود. درک مفهوم ریسک به صورت فوق به علت انتقال کامل منظور گوینده به شنونده در محاورات روزمره مفید واقع می شود. لازم است توضیحی در رابطه با ارتباط عدم اطمینان با ریسک داده شود. به طور کلی عدم اطمینان مضمون ریسک را تشکیل می دهد و عبارت از تردیدی است که شخص در ارتباط با وقوع یک نتیجه ممکن از میان نتایج ممکن دارد.اگر تخمین ما از نتایج آتی با یقین همراه بوده و از حتمیت وقوع یا عدم وقوع آنها مطمئن باشیم، عدم اطمینانی نیز بر ما مستولی نمی گردد.در نتیجه در هریک از دو حالت به علت معلوم بودن آینده اصولاًریسکی نیز وجود ندارد. ملاحظه می شود که مفاهیم ریسک و عدم اطمینان کاملا با یکدیگر در آمیخته و تفکیک نا پذیر به نظر می رسند (مظلومی، 1385).