مبانی نظری قلدری

واژۀ »قلدر« نخستین بار در دهه 1530 به معنی معشوق یا یار ، برای هر دو جنس به کار رفته است و از واژۀ "Boel "ریشه گرفته است که در زبان هلندی به معنی "عاشق " و در زبان آلمانی به معنی "برادر" به کار رفته است. معنی این کلمه در قرن 17 به مرور مفهوم منفیتری به خود گرفت و از معنی فرد خوب، به مفهوم داد و بیداد کردن، زورگویی کردن و آزار دادن افراد ضعیفتر به کار رفت.

قلدری مجموعه ای از رفتارهای تکراری و آسیب رسان است و شامل رفتارهایی از قبیل حمالت فیزیکی و کالمی، تهدید کردن، شایعه پراکنی، برچسبزنی، و یا خارج  کردن کسی از یک گروه است (پریست[1]، کینگ[2]، بکارس و کاوانا[3] ،2016؛ زاکرمن[4] ، 2016)  قلدری تعاریف متفاوتی دارد که همه آنها دارای سه محور مشترک هستند: تعمدی بودن، تکرار شدن و عدم توازن قدرت میان قلدر و قربانی (گایل[5] ، 2018)  اگرچه رفتار قلدری یک معضل مهم اجتماعی قلمداد میشود، اما بیشترین پژوهشهای این حوزه بر روی دانشآموزان متمرکز شده است ( پریست و همکاران[6]،2016).

الویس[7] (2010 ، به نقل از بایبر [8]، 2013) نیز بیان میدارد که در چاپ سوم فرهنگ لغت بین المللی وبستر، قلدر به عنوان فردی که زورگویی میکند معنی شده است. فردی که این ویژگی را دارد به جای این که دلیر و با جرأت  باشد، گستاخانه رفتار می کند؛ یعنی کسی که آزار می دهد ، تشر می زند ، تهدید می کند و یا نسبت به افراد ضعیفتر یا کوچکتر از خود، خشن است. این مفهوم از قلدری، از اصطلاح اسکاندیناوی ازدحام و حمله کردن  )یا هجوم بردن به طرف کسی ) سرچشمه گرفته است. ازدحام و حمله کردن به خشونتی اطلاق می شود که توسط گروهی نسبت به یک قربانی ضعیفتر اعمال می شود. موضوع قلدری تا دهه 1970 مورد پژوهش قرارنگرفته بود.( کارِرا ،  و لامیراس[9]  ، دپالما[10] ، 2011) مطالعه قلدری ابتدا در سوئد و با اصطلاح ازدحام و حمله کردن آغاز شد. سپس الویس، در سال 1993 اصطلاح قلدری را به کار برد و هم اکنون نیز یکی از پیشگامان بررسی  این پدیده است )اوسووسکی[11] ،2014).

 


[1] Priest

[2]  King

[3] Becars and Kavanagh

[4] Zuckerman

[5] Gail

[6] Priest et al

[7] Elvis

[8] Bieber

[9] Carrera

[10] Lamiras, DePalma

[11] Ossovsky